دلنوشته...
.
.
.
دیگه حوصله هیچ کاریو نداااارم...هر از چند گاهی دلم میخواد اونقدر گریه کنم که جبران همه تنهاییام باشه.
بغض و اشک کم کم دارن به تنها همدم تنهاییام تبدیل میشن.خسته شدم...ازاین زندگی یکنواخت و بی هیجان...از این بغض هایی که برای اینکه مجبور نباشم برای دیگران توضیحش بدم،مجبورم قورتشون بدم و جاش یه لبخند الکی بزنم.
خسته شدم از این لبخندای الکی...ازاین گریه های پنهونی که خیلی وقتا خودمم دلیلشو نمیدونم.
دلم یه هیجان میخواد...یه اتفاق باحال...یه انگیزه...یه خنده واقعی...یه زنگی بدون گریه و اشک...بدون تنهایی...پراز شادی...پر از احساس...یه زندگی واقعی!
shaghayegh
بزن به سلامتی حرفای دلت که به کسی نگفتی
بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی
.
.
.
بزن به سلامتی آرزو هایی که نتونستی لمسشون کنی
shaghayegh